1400/3/22
تأمین مالی جمعی یا کرادفاندینگ (Crowdfunding) این امکان را فراهم می کند تا یک کارآفرین یا یک فرد صاحب ایده بتواند نیاز خودش را در یک پلتفرم تأمینمالیجمعی ثبت نماید و بهراحتی به اطلاع تعداد زیادی از مردم برساند؛ مردم هم این پروژههای مختلف را می بینند، حساب و کتاب میکنند و به پروژه موردعلاقه شان کمک میکنند یا روی محصول و شرکت موردنظرشان سرمایه گذاری می نمایند، بدون اینکه واسطه ای درمیان باشد!
با این مدل هم کارآفرینهای خلاق به هدفشان میرسند، هم پولی که باید به آنها برسد، صرف حقوق کلی کارمند و… نمیشود و هم مردم میتوانند با خیال راحت پروژههای موردعلاقهشان را انتخاب کنند و به آن کمک کنند.
ایده کراودفاندینگ یا همان تأمین مالی جمعی تاکنون توانسته است نقش مهمی را در تأمین سرمایه استارتاپ ها و کسب و کارهای نوپا در جهان بازی کند و سرمایه گذاران را بدون واسطه به استارتاپ ها متصل کند تا هم سرمایه داران راهی بهتر برای سرمایهگذاری داشته باشند و هم کارآفرینان در جذب سرمایه موفق تر باشند.
اما تامین مالی جمعی، با وجود آن که مزایای زیادی دارد و در دنیا هم یک روش پذیرفته شده و محبوب برای تامین سرمایه به شمار می رود، اما اجرای آن، انقدرها هم ساده نیست. در ادامه به برخی از تصورات غلط درباره این روش می پردازیم.
یکی از مهمترین مصداقهای بدفهمی مفهوم «تأمین مالی جمعی»، در تصورات نادرست صاحبان پروژهها است. اساسا ساده ترین و پیش پاافتاده ترین بخش در راه اندازی کمپین های کراودفاندینگ، تأیید شدن پروژه است. در واقع این گام در برابر کار عظیمی که برای جذب مخاطب و سرمایهگذار به پروژه مورد نیاز است، بسیار ناچیز است.
مـتأسفانه برخی از صاحبان پروژهها تصور میکنند فقط کافیاست پروژهشان را در پلتفرم های تامین مالی جمعی مثل سایت همرس عرضه کنند و دیگر هیچ اقدام آتی انجام ندهند. در حالیکه تجربه پلتفرم های تامین مالی جمعی در سراسر جهان بارها نشان داده که هر پروژه به میزان مناسبی از تلاش برای جذب سرمایه نیاز دارد.
روش هایی مثل استفاده از شبکه های اجتماعی، جمع آوری لیست ایمیل های سرمایه گذاران احتمالی قبل از معرفی پروژه تا برقراری ارتباط با رسانه ها حداقل کارهایی هستند که برای نیل به موفقیت باید انجام شوند.
صاحبان پروژه باید به یاد داشته باشند که تأمین مالی جمعی درخواست کمک به یک خیریه نیست، و اگر صاحبان پروژه انتظار دارند مردم به آنها اعتماد کرده و در پروژه سرمایهگذاری کنند، باید آنها را قانع کنند. صاحبان پروژه، گاهی توقع دارند افراد تنها با مشاهده اطلاعاتی اندک که در پلتفرم های تامین مالی وجود دارد از تیم آنها حمایت مالی کرده و امکان توسعه محصول را برای آنها فراهم کنند.
اما چرا مردم باید به پروژه و یا کسب وکاری اعتماد کنند؟
در جواب این سؤال سه دلیل اصلی مطرح است:
آنها با اهداف بزرگ تری از پروژه ارتباط برقرار میکنند.
آنها با جنبه های فیزیکی این سرمایه گذاری ارتباط برقرار می کنند (مانند پاداشهای آن).
آنها با ظاهر خلاقانه در ارائه کمپین ارتباط برقرار می کنند.
دانستن نکات بالا رمز ساختن یک کمپین موفق است. هر پروژه باید توسط یک ایده قدرتمند در پشت صحنه پشتیبانی شود، پاداش های جذاب و خاص خود را داشته باشد و از ظاهر چشم نوازی نیز برخوردار باشد.
درباره اهداف بزرگ تری که مطرح شد باید در نظر داشت که مسئله اصلی در اینجا این نیست که چه کاری انجام میشود، بلکه این است که چرا انجام می شود. با تمرکز بر یک هدف بزرگ تر، سازندگان پروژه می توانند جامعه ای منحصر به فرد از افراد همفکر را گرد خود جمع کنند و با یاری آنها به اهداف مشترک خود برسند. این اهداف بزرگ میتواند تشویق یک تیم جوان و نوپا، حمایت از تکنولوژی های نوین، کمک به رشد و تعالی کشور و غیره باشد.
پاداش های زیبا و خلاقانه که دارای ارزش معنوی هستند می تواند نقش مهمی در متقاعد کردن افراد به حمایت از پروژه ها داشته باشد. پیشنهاد می شود صاحبان پروژهها به سادگی از کنار این موضوع عبور نکنند و اعتنای لازم را به آن داشته باشند.
به هر صورت خلاقیت یکی از عواملی است که باعث جذب سرمایه می شود. مثلا در پلتفرم همرس که به طور خاص بر پروژه های هنری تمرکز دارد، عنصر خلاقیت می تواند به شدت بر جذب سرمایه موثر واقع شود.
ظاهر محصول و همین طور شکل کمپینهایی که برای معرفی محصول شکل میگیرد از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. یکی از بهترین پیشنهادها برای برقراری ارتباط اولیه با مخاطب، «محتوای ویدئویی» است.
محتوای ویدئویی بدون شک نقش پررنگی در اقناع مخاطبان دارد و البته فوت و فنهای ویژه خودش را هم دارد. پس حتما از یک تیم حرفهای و توانمند و کاربلد برای تهیه و تدوین ویدئو استفاده کنید.
حمایت مالی به شکل مدرن، در واقع از سال 1997 شروع شد. زمانی که یک گروه موسیقی به نام ماریلون (Marillon) برای توری که قرار بود اعضای این گروه را دوباره دور هم جمع کند، با استفاده از جادوی اینترنت، حمایت مالی مخاطبانشان را جذب کردند. این اتفاق زمانی افتاد که یکی از اعضای گروه به نام مارک کلی، به لیست 1000 نفره ایمیل خود پیامی فرستاد و گفت اگر قرار باشد توری را راه بیندازند، باید حدود 60 هزار دلار هزینه کنند. در جواب این پیام، مخاطبان این گروه موسیقی گفتند: «چرا این پول را ما برایتان جمع نکنیم؟!» و به این ترتیب پدیدهای تازه به نام حمایت مالی به کمک ارزشآفرینان آمد.
تصور اشتباهی که بخشی از جوامع درباره حمایت مالی دارند این است که به نوعی فرد حامی، دارد صدقه میدهد. در مثال گروه موسیقی ماریلون که به آن اشاره کردیم، روح و هدف انجام این کار کاملا روشن است.
یک هنرمند، یک معلم که آموزشی رایگان را در اختیار ما می گذارد، یا یک کمدین که مارا میخنداند، فعالیتش را رایگان ارائه می کند، اما این بدان معنا نیست که کاری که صورت گرفته، بدون صرف زمان و هزینه برای فرد ارزش آفرین بوده است.
کاری که این آدم ها انجام میدهند، از عشق و انگیزه سرچشمه میگیرد، اما در واقع آنها محصولشان را در اختیار ما می گذارند و قیمتگذاری روی کاری که میکنند را نیز به ما سپردهاند.
در واقع شما با همکاری در کمپین های تامین مالی جمعی بخصوص مواردی که به روش اهدا (Donate-based) انجام می شود، به کسی که از محتوا و محصولش استفاده کردید، دستمزد کاری که انجام داده، بدون هیچ اجباری، و با هدف بهبود کیفیت و کمیت آن فعالیت پرداخت می کنید.